ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 19 ساله )

با سلام من یکسال پیش با دختر داییم دوست بودم و قصدمون هم ازدواج بود اما کسی نمیدونست اما بعد از چن مدت همه فهمیدن کهماباهم بودیم و ارو از همدیگه دور کردن و ما خیلی هم دیگه رد دوست داشتیم ومیخواستیم تاهمین چن وقت پیش که رفتیم واسه خواستگاری و قول گرفتیم واسه چن سال دیگه اون موقع هم دختر داییم خیلی راضی بود و توی این مدت هیچرتباطی باهم نداشتیم تاهمین چن وقت پیش که جواب داده بود من راضی نیستم
اما بعد ها خودش به من گفت که دست خودم نی از هیچ پسری خوشم نمیاد من فک میکنم طلسمش کرده باشن اخه همیشه بی حال و خستس و همیششه دوست داره گریه کن وفکر میکنه تنهاست
بنظرتون باید چیکار کنیم؟؟؟؟


مشاور (خانم مولوی زاده)

با سلام خدمت شما برادر محترم دوست عزیز بهتر بود توصیحات بیشتری نسبت به سن خودتان و دختر خانم و اینکه دلایل خانواده ها در این موضوع چیست ارائه داده بودید تا مشاور اشراف بهتری نسبت به قضیه دارا می بود. شاید شما دونفر هنوز شرایط ازدواج را دارا نیستید و تنها به صرف نیازهای جنسی و عاطفی تصمیم به ازدواج گرفته اید که البته این شرط لازم در ازدواج بوده ولی شرط کافی نیست. به شما دوست عزیز توصیه میکنم فرصت بیشتری به خودتان و ایشان داده و بدر این مدت به اهداف شخصی خود نظیر اشتغال(در صورتی که شغل مناسبی نداشته)، ادامه تحصیل، خرید مسکن و.... فکر کرده تا در گذر زمان نیز هم شما و هم ایشان تصمیم درست و عاقلانه ای اتخاذ کنید و آنچه که به صلاح هر دوی شماست اتفاق بیفتد. شاید ایشان واقعا از ازدواج با شما پشیمان شده و شاید به دلیل بحرانی که در آن قرار گرفته این تصمیم را گرفته باشد. گاهی بهتر است همه چیز را بدست زمان سپرد و در هر شرایطی به خدا توکل نمود که او بر احوال بندگان خویش آگاه است. با آرزوی خوشبختی برای شما